از خدا خواستم عادت هاي زشت را تركم بدهد.خدا فرمود: خودت بايد آنها را رها كني.از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.فرمود:لازم نيست، روحش سالم است. جسم هم كه موقت است.از او خواستم لااقل به من صبر عطا كند.فرمود: صبر،حاصل سختي و رنج است. عطا كردني نيست، آموختني است.گفتم مرا خوشبخت كن.فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نكند.فرمود: رنج از دلبستگي هاي دنيايي جدا و به من نزديك ترت مي كند.از او خواستم روحم را رشد دهد.فرمود: نه، تو خودت بايد رشد كني.من فقط شاخ و برگ اضافي ات را هرس ميكنم تا بارور شوي.از خدا خواستم كاري كند كه از زندگي لذت كامل ببرم.فرمود: براي اين كار من به تو زندگي داده ام.از خدا خواستم كمكم كند همان قدر كه او مرا دوست دارد، من هم ديگران را# دوست بدارم.#خدا فرمود: آها بالاخره اصل مطلب دستگيرت شد!
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/28 - 01:20
دیدگاه
sofiya

{-109-}{-109-}{-109-}

1392/10/28 - 01:23
hamed-alon

گریه نکن صوفی جان امید وار باش بخدا

1392/10/28 - 01:24